در لباس پـوشيدن هم ظاهر را حفظ مى كرد و هـم توانايى مالى را و مـى فـرمو د:
(( بهتـريـن لباس در هر زمان, لباس معمـول مردم همان زمان است.))
هملباس نـو مى پـوشيد و هم لباس وصله دار. هـم لباس گران قيمت مى پـوشيد وهـم لباس كـم بها و مى فرمـود: ((اگر كهنه نباشد, نو هـم نيست.))
لباسكـم بها و زبر را زير ولباس نرم و گران قيمت را روى آن مى پـوشيد وچون ((سفيان ثورى )) زاهد به وى اعتـراض كـرد كه(( پـدرت علـى (عليه السلام)لبـاسـى چنيـن و گــــرانبها نمـى پـوشيد )) فرمـود :
(( زمانعلـى(عليه السلام) زمان فقر و ندارى بـود واكنـون همه چيزفراوان است.پـوشيدن آ ن لباس درايـن زمان لباس شهرت است وحرام خداوند زيبا است وزيبايى را دوست دارد و چـون به بنده اش نعمتـى مـى دهـد, دوست دارد بندهاش آن را آشكار كنـد.))
سپـس آستيـن را بالا زد و لباس زير را كه زبر و خشـن بـود , نشان داد و فرمـود:
(( لباس زبر و خشـن را براى خدا پـوشيده ام و لباس روئيـن را كه نـو و گـرانبها است بـراى شما.))
هنگـام احـرام و انجام فريضه حج برد سبز مـى پـوشيد و به گاه نماز پيراهـن زبر و خشـن و پشمين.
به وضع ظاهر خود بسيار اهميت مى داد. ظاهرش هميشه مرتب و لباسـش اندازه بود.
لباس سفيـد را بسيار دوست داشت و چـون به ديـدن ديگران مى رفت آن را برتـن مى كرد.
نعليـن زرد مى پوشيد و به كفـش زرد رنگ و سفيد علاقه مند بود.
موهاى سـر و صـورتـش را هر روز شانه مى زد.
عطـر به كار مـى بـرد و گل مى بـوئيد.
انگشترى نقره با نگين عقيق در دست مى كرد و نگيـن عقيق بسيار دوست مى داشت.
هنگام نشستـن گاه چهار زانـومـى نشست وگاه پـاى راست را بـر ران چپ مـى نهاد.
در اتـاقـش نزديك در و رو به قبله مى نشست .
لباسهايـش را خود تا مى كرد.
گاه بر تخت مى خـوابيد و گاه بر زميـن .
چـون از حمام بيرون مـىآمد لباس تازه و پاكيزه مى پوشيد وعمامه مى گذاشت.
بااينهمه حضرت همگام وهمسان با مردم بود واجازه نمى دادامتيازى براى وىوخانواده اش درنظر گرفته شود. واين ويژگى هنگام بروز بحران هاى اقتصادى واجتماعى بيشتر بروز مى يافت. ازجمله در سالى كه گندم درمدينه ناياب شد ,دستور داد گندم هاى موجود در خانه را بفروشند و ازهمان, نان مخلوط از آردجو وگندم كه خوراك بقيه مردم بود, تهيه كنند و فرمود:
فان الله يعلم انى واجدان اطعمهم الحنطه على وجهها ولكنى احب ان يرانى الله قداحسنت تقديرالمعيشه.)
خدامى داند كه مى توانم به بهترين صورت نان گندم خانواده ام را تهيه كنم; امادوست دارم خداوند مرا در حال برنامه ريزى صحيح زندگى ببيند.
يعقوبسراج مى گويد: براى تسليت گفتن همراه امام صادق(عليه السلام) راهى منزلبعضى از خويشاوندان آن حضرت شدم. در بين راه بند كفش امام صادق(عليهالسلام) پاره شد. آن حضرت كفش خود را به دست گرفت و با پاى برهنه به راهخود ادامه داد. ابن ابى يعفور كفش خود را درآورد و تقديم امام صادق (عليهالسلام) كرد. اما آن حضرت نپذيرفت و فرمود:
صاحب مصيبت سزاوارتر است ازصبر برآن.امام صادق(عليه السلام) با پاى برهنه به راه خود ادامه داد.
درمجموع بسيار بـا ابهت بودند . چنـدانكه چـون دانشمنـدان زمانـش به قصـدپيـروزى براو بـراى مناظره هاى علمى به ديـدارش مـى رفتنـد, با ديدن اوزبانشان بند مىآمد.
همـواره با وقار ومتيـن راه مى رفت و به هنگام راه رفتـن عصا در دست مي گرفتند .